خنده ی نارنج طعمت را آرزو دارم....

ساخت وبلاگ
می خواهم فراموشت کنم ولی انگار ...

ولی انگار از درون دستی به مغزت چنگ می اندازد

خاطراتت را می گویم ...

وقتی که نیستی پناهنده اش می شوم

چشم می بندم و تو را بر بوم دلتنگی هایم نقاشی می کنم

و اینگونه خاطرات تو  می شوند پناهگاه من

خاطراتی که اصلا فکرش را هم نمی کردم دوباره سروکله شان پیدا شوند

می آیند و داغ دلت را تازه می کنند

کنارت می نشینند و جا خوش می کنند

چای داغ صبحگاهی در این روزهای سرد پاییزی از تو می خواهند.....

ممنونم از شما که هستید و هستیَم را رنگ آمیزی می کنید ....

خاطراتت را می گویم ....

نوشته هایی که پیشکش او می شود...
ما را در سایت نوشته هایی که پیشکش او می شود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8persian109 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 0:46