وقتی می گویم ما بر سر آن عهد که بستیم نشستیم یعنی می
خواهم صدای تو را نقاشی کنم دل
تنگیت را، اندوهت را، می خواهم آنگونه باشم که وقتی نوشته هایم را می خوانی بی هوا چشمانت خیس شود می خواهم به گونه ای باشم که سمفونی واژه هایم تو را بی تاب کند می خواهم عطش کلماتم را حس کنی می خواهم دنیایت را پر کنم از دیوانگی، از خواستن های بی دلیل می خواهم این خیالاتی که هر روز پناهنده اش می شوم واژه هایی شوند و برسند به تو ... کاش می دانستی ....کاش نشانی از تو داشتم ... + نوشته شده در ۱۴۰۱/۰۲/۳۱ ساعت 16:50 توسط محمد | نوشته هایی که پیشکش او می شود...
ادامه مطلبما را در سایت نوشته هایی که پیشکش او می شود دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8persian109 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 20 خرداد 1401 ساعت: 13:32